میدونی بعد چند ساعت فکر کردن به این نتیجه رسیدم که هیچکدوم از ادمهایی که توی پست قبل راجع بهشون حرف زدم مهم نیستن برام. وقتی مهم نیستن چجوری میتونن ناراحتم کنن! پس تا فکرشونم بیاد میتونم کنارش بزنمو به کارو زندگیم برسم. مگه من بیکارم که به اونا فکر کنم. خود اونها هم اینو میدونن. این که برام واقعا حتی اگه اهمیتی داشتن حالا دیگه ندارن. و این چیز خوبی و کافی هست برای این که گذر کنم و آزاد باشم.
خلاصه که با آرامش کارهامو انجام میدم و این واقعا لذت بهش بدون مشغولیت ذهنی که فقط انرژیمو بگیره. فکر کنم ما آدمها خودمون به آدمهای دیگه ارزش میدیم. هرچقدر ارزش آدمیبرامو بیشتر باشه ناراحتی ما از اشتباهش یا حرفی که ازش شمیدیم بیشتر میشه و من حالا میدونم چه کسایی تو زندگیم هستن که وجودشون ارزش داره برام.
این حواس پرتیها گول زنک هست. یکی نی بگه دختر بیکاری فکر میکردی خودخوری میکردی؟ چه اهمیتی دارن. بچسب به کارت بابا حوصله داریا. خلاصه که بعد چند ساعت فکر کردن الان راحت شدم.